محمد امیرپور | شهرآرانیوز؛ به ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ برگردیم. چندروز بعد از انصراف امیر قلعهنویی از هدایت تیمملی فوتبال ایران، یک نام عجیب از فدراسیون بهعنوان سرمربی بیرون آمد؛ دراگان اسکوچیچ. کسانی که فوتبال را جدیتر پیگیری میکنند، خیلی خوب میدانستند که اسکوچیچ مربی بدی نیست. ملوان و فولاد خوزستان و صنعت نفت آبادان نمایش قابل قبولی با سرمربی کروات در فوتبال ایران ارائه کرده بودند، اما با وجود این هم فاصله بین دراگان اسکوچیچ و نیمکت تیمملی زیاد بود. نیمکتی که روزگاری کارلوس کیروش بزرگ رویش مینشست و به مارک ویلموتس سپرده شد که فارغ از اینکه نتایج فاجعهباری گرفت و فوتبال ایران را غارت کرد، رزومه خوبی در فوتبال دنیا داشت، حالا به اسکوچیچ رسیده بود.
قرارداد بسته شد، اما برخلاف کیروش و ویلموتس که بندهای دردسرسازی در قراردادشان گنجانده شد و بیشتر از ۲ میلیون دلار در سال حقوق میگرفتند، اسکوچیچ در فدراسیون خالی از پولی که مهدی تاج باقی گذاشت، قراردادی ۵ میلیارد تومانی بست که چیزی حدود یکدهم سرمربیان پیشین بود. بندهایی هم در قراردادش گنجاندند تا اگر در هر مرحله از مقدماتی جام جهانی ایران حذف شد، فدراسیون بتواند یکطرفه و بدون پرداخت غرامت قرارداد مربی کروات را فسخ کند. آن روزها کسی به مبلغ قرارداد اسکوچیچ فکر نمیکرد و هم و غم رسانهها یک چیز بود؛ صعود به دور بعد مقدماتی جامجهانی ۲۰۲۲.
رصد مارکوپولویی
اسکوچیچ در چنین فضای سنگینی سرمربی تیمملی شد. او برخلاف بیشتر مربیان خارجی که برای پول وارد فوتبال ایران میشوند، از فوتبال ما پول نمیخواست. برعکس؛ او دنبال سکوی پرتابی میگشت که قواره یک مربی درجهدوم را از رویش بردارد و به مربی درجهیک تبدیل کند. برای همین هم شرایط مالی فدراسیون را که امیر قلعهنویی آن را رد کرده بود، پذیرفت و کارش را شروع کرد.
همه مسابقات باشگاهی مهمی را که در لیگ برگزار میشد، از نزدیک دید. بعد هم یک تور مارکوپولویی تدارک دید تا ابتدا به حاشیه خلیجفارس برود و مسابقات لیگ قهرمانان آسیا و ستارههای ایرانی را از نزدیک رصد کند و بعد هم راهی اروپا شود. اول و دوم و سوم اسفند همان سال، یعنی کمتر از ۲ هفته بعد از قبول مربیگری ایران، سر تمرینات یوپن و خنت و شارلروا حاضر شد تا لژیونرهای ایرانی را ببیند. چهارم اسفند ۲ بازی ژوپیترلیگ بلژیک (بروژ – شارلوا و یوپن – اندرلخت) را در ورزشگاه دید و بعد هم برای ملاقات با سردار آزمون و مهدی طارمی و علیرضا جهانبخش راهی روسیه و پرتغال و انگلستان شد. سرمربی کروات شاید نام بزرگی برای فوتبال ایران نبود، اما تصمیم گرفته بود بیشتر از هر اسم بزرگی انرژی بگذارد. او حتی پیش از شروع اردوی تیمملی در کیش در ماه گذشته، سفری یکروزه به کیش داشت تا وضعیت ترمیم زمین چمن را از نزدیک بررسی کند و توصیههای لازم را به مسئولان زمین داشته باشد.
دراگان که این روزها در ۵۲ سالگی به سر میبرد، خیلی خوب میدانست یا از شانسی که همراه تیمملی ایران نصیبش شده است، استفاده میکند و رؤیای حضور بین بزرگان آسیا و حتی جامجهانی را تعبیر میکند، یا باقی دوران مربیگریاش را مثل ۵۲ سال گذشته در باشگاههای متوسط ایران و عربی میگذراند و بازنشسته میشود. این روزها که مجید جلالی ترجیح میدهد بعد از برد ایران مقابل عراق از نسل طلایی فوتبال ایران حرف بزند و اسمی از اسکوچیچ نیاورد، یا در رومهای کلابهاوس کفه مخالفان ادامه حضور او در تیمملی بر موافقانش سنگینی میکند و حتی فدراسیون عزیزیخادم بهقدری سرد و رسمی با او رفتار میکند که پالسهای کنارگذاشتنش حس میشود، کاش همه یکسالوخردهای گذشته را هم ببینیم. اسکوچیچ به همه لژیونرهای ایرانی سر زد و از برنامههایش برای آنها گفت، همه مسابقات مهم باشگاهی را از نزدیک دید و در مسابقات تدارکاتی هم رقیبان را یکی بعد از دیگری برد.
احترام را به دست بیاور
اسکوچیچ احترام را از کسی درخواست نکرد و بهجایش آن را به دست آورد. وقتی سوریه مدعی را با ۳ گل در آزادی شکست داد، همه گفتند این تیم دوم سوریه بوده است و بردنش افتخاری ندارد. وقتی ازبکستان را شکست داد، ادعا کردند پیش از این هم در تاشکند پیروز شدهایم. بوسنی را که بردیم، همه سر کج کردند که بازی دوستانه بوده است و نمیتوان کیفیت تیم اسکوچیچ را در بازیهای دوستانه سنجید. اما اسکوچیچ از کوچکترین شانسها هم نمیگذشت و تیمی ساخت که در منامه بحرین را با ۳ گل خرد کرد و در آخرین گام عراق بدقلق را که ۱۰ سال از آخرین بردمان مقابلش میگذشت، شکست داد. ایران که دور رفت مسابقات را با بحرانی ترسناک پشت سر گذاشته بود، حالا بحران و آشفتگی را به اردوی رقیب انداخته بود و عراقیها سرکو کاتانچ را اخراج کردند.
این گزارهای درست است که فوتبال ایران بعد از ژاپن و همگام با کرهجنوبی، بزرگترین لژیونرهای آسیایی را دارد؛ سردار آزمون دومین بازیکن گرانقیمت لیگ برتر روسیه محسوب میشود، مهدی طارمی با عنوان ستاره پورتو در این فصل لیگ پرتغال نامی برای خودش دستوپا کرد، سامان قدوس ذخیره طلایی برنتفورد برای عبور از دیوار بلند چمپیونشیپ و صعود به لیگ برتر انگلیس بود، علی قلیزاده عنوان تکنیکیترین بازیکن شارلروا را به دست آورد، مجید حسینی سقف ترابزون برایش کوتاه است و صحبت از پیشنهاد سامپدوریا به اوست، کریم انصاریفرد هروقت در ترکیب آاک آتن بازی کرد، برای تیمش گلزنی کرد، امیر عابدزاده عنوان بهترین سنگربان لیگ پرتغال را در فصل گذشته در جیبش دارد. اما همه این اسمها هم نتوانستند برای فوتبال ایران کاری بکنند، وقتی سرمربی شکمسیری مثل ویلموتس روی نیمکتمان نشست.
درحالیکه کمتر از ۸۰ روز به آغاز دور نهایی مقدماتی جامجهانی وقت باقی است، دوباره فوتبال ایران سر یک دوراهی گیر افتاده است؛ ادامه راه با اسکوچیچ که همه میدانیم مثل ۸۰ میلیون ایرانی رؤیای صعود به جامجهانی ۲۰۲۲ قطر را دارد، یا انتخاب یک سرمربی دیگر که هیچکس نمیداند بهجز مبلغ قراردادش چقدر برای رؤیای جامجهانی ایرانیها ارزش قائل است.